من تمام روزهای هفته به ه ختم می گیرم را .
شهر / کوچه بی جوب از سو گند خوردم .
چل چراغ چلی به حومه شهر کشید .
کبوتر که امام زاده به طرح پر زد .
من اندازه های کشور را شط رنجی
من کف پایم به صورت شما
استامپ
چند گلو منجی را گذشته بود .
که خطوط گردنت
موجی موچم را دلنگ لنگ
خط کوفی ابروهایم را کاروان می زند.
سواحل به شتر رقصیده است .
پنجره پاییز را پا به ماه چانه می اندازد .
سلام. خواندم و پسندیدم. شعر باید علی رغم تمام تکنیکها و ترفندهای فرمی اش جان داشته باشد. این شعر جانمایه شعری دارد. هرچند استفاده زیاد از یک تکنیک در آن توی ذوق می زند. استفاده از هر فرم و تکنیکی (از جمله حذف ، سپید نویسی و بیان موازی و ...) باید دلیل داشته باشد یعنی باید خود شعر بطلبد.
نمی دانم این شکلک ها هم جزئ کار است یا نه ولی به نظر ربط زیادی ندارند به شعر!
مخصوصا شعر دوم!
پایدار باشی
سلام دوست عزیز
شعر بیرون از نگاه دیدن و بیرون تر از نگاه گفتن است. شعر باید این طور باشد. با گفتن ؛ف؛ مخاطب باید تا فلان آباد برود. همه ی تلاش شاعر صرف اشاره هایی شد تا مخاطب را به جاهایی برساند نه به یک جا و مقصدی خاص که شما در کارتان موفق بودید. شاد شدم از سری که زدید. با درود و بدرود
سلام
سلام بر شما....
مرسی از دعوتتان.
واقعا نظر خاصی ندارم .
نمی شود نظر خاصی بنویسم.مرسی
شعری کم اینطور با این زبان دیده بودم .لایه ها ی پنهانی متن مرا به خوانش های چنیدین باره کشاند .شاعر نه گزارش می دهد و نه توضیحی برای شعرش دارد .او عمیقن کاشف لحضه ها ی کشف زبان است که مرا به شعرش گرایش داده تا خود را بیاموزم این نیز سبکی ست تازه که باید به آن عادت کرد .با تبریک و احترام
سلام
ممنون که امدید شعرتان راخواندم .چند بار ! اتفاق بدی نبود
باز خواهم آمد
بدرود
ممنون ازینکه به من سر زدی. زیبا بود وازکامنت های موسوی حوشم آمد ایرج هم خیلی ریبا نوشته. موفق باشین
سبک نوشتارتان جالب و منحصر به فرد است ولی گاهی ادم احساس ناپختگی در ان میکند مثلا کوچه ی بی جوب ...جوق...جوی اب؟همهی این کلمه ها میایند تا جانشینی خودشان را امتحان کنند به نظرم شعر باید انقدر در قالب جا بیافتد که من خواننده نتوانم کلمات دیگر را برایش تست کنم این اتفاق برایم در سطرهای دیگر هم افتاد ...برای خواندنتان باز هم خواهم امد...
سلامی از ؛ باغ باران؛...همین.
و گاه از اتوبوسی پیاده می شوم و عکس تو را
و راننده تاکسی
پیاده می شود نگاه میکند
( آقا این عکس سالهای دور
این سیاه و سفید فوری شخصیت شما را به سالهای دور سنجاق میکند ...)
سلام و سپاس گزار از حضورتان
خواندم نوشته هایتان را
مشکل من اینست که دوست دارم لطافت روح آدمی چندان دستکاری نشود حتی اگر از تلخی ها می گوید.
روحم ازرده می زند با خواندن اینها
پایدار باشید
منظورت رو نفهمیدم.
اما بدون کمترین سویه ای از طنز و طعنه به حمید رضا شکارسری رو برنمی تابم. می تونید بگید متحجر یا دیکتاتور!
می فهمی منظورم رو عزیزم؟!
فکر کردی با دوست همکلاسیت طرفی که می گی طلا می زاید؟!
خجالت بکش!
باشه؟!
یک چیز دیگر!
باشد. ما از شکار سری طلا می گیریم.(!!!)
یا الله! شما هم بگیر!
همین که حمیدرضا شکارسری گه گاه شعرهایم را بخواند کافی است.
بدان بحث حقارت نیست بحث مراده. من شکار سری رو احساس می کنم. دوستش دارم. پاک است.
با اینکه اینهمه دوستش دارم اما به جایش بلد است حالم را بگیرد. بدون پیش فرض رفاقت نقد می کند. رک است. با سواد. حرفه ای و مسلمان...
هر کجا می خواهند بروند بگویند: اسداللهی نوچه ی شکارسریه و امثالهم...
همین که اسمم با جناب شکارسری بیاید باید خدا را شاکر باشم. حتی به عنوان نوچه...
کمی ادب داشته باش!
همین!
اسداللهی
سلام
راستش خیلی چیزی نفهمیدم
متاسفانه
سلام ببخشید من خیلی مولفه های سپید را نمیشناسم . شعرتون رو خوندم اما متاسفانه فونتهاتون هم به ریخته بود .
به زنیدن بیا
این سر برای شکستن درد می کند ... بزنید
من هم برای زدن
حرف هایی دارم
سلام دوست عزیز
خواندیدنی های مهرداد فلاح است !
نقد است !
منتظر حضورتان هستم
به جای کپی کردن از مطالب دیگران و وقت یک مشت آدم بیکار را تلف کردن . برو یه کمی آشپزی یاد بگیر ... . درضمن اینکه وقتی ما در شعر از تعین معنا صحبت می کنیم وارد حوزه های وضع تعیینی و وضع تعینی می شیم که چرت و پرت شما بیشتر وارد حوزه وضع تعیینی میشود که این حوزه مربوط به شعرهای زمان قرون وسطی می باشد و ...
اصلا تو سطحی نیستی که جوابت رو بدم.
من جایزه می برم تو هم حرص بخور. والا!
دلقک بازی دهه ی ۷۰ رو هم در نمی یارم.
تازه جوجه تو که نه زرین پور رو دیدی نه عبدالرضایی رو نه سید علی صالحی رو!
بچه ای. ای بابا من با تو در بیفتم؟!!!
تجربه به من آموخت که شکارسری بهترین منتقد ایرانه. شک هم ندارم.
حالا تو هم هر خراب شده ای هستی زور بزن! شاید بتونی شعر بنویس یک روز....
جوجه ماشینی!!!
اسداللهی.
بدی این نوع زبان که خودم هم شاید در افراطی ترین سطح به کارش گرفته ام اینست که پیش از اینکه چیزی به وجود بیاورد از بین می رود و از بین می برد. زبان هر چه بیشتر تلاش می کند از سیطره ی دستور بیرون بیاید بیشتر هم می پذیرد که دستور زبانی هست و برای اینکه حرفی تازه زده شود باید خارج از آن بود. اما می توان هر دو بود و در عین حال هیچ کدام نبود. نمونه اش: اندرو لوی.
ای بابا...من که کلی گیج و منگ زدم این وسط.آخرشم یه خورده فهمیدما...به این سبک شعر گفتن چی می گن؟
بعضی ها چقدر آدم دیده اند
زرین پور
عبدالرضایی
علی صالحی این یکی را که دیگه نگو خوشبحالشون چه افتخاراتی دارند
پارسال در جشنواره ی زاگرس نشینان به عنوان مهمان دعوت بودیم از پارسال که بگذریم که خبر نبود
امسال دوباره به عنوان مهمان خواسته اند که بیاییم که خوب وقتی نام شکارسری را شنیدیم دیدیم ارزش ندارد رفتن هرچند خبری هم نباشد اما رفتها حرف های خنده داری زدند :
۱. نمرات داوری ها با تفاوت بسیار چشمگیریی فریاد هرمز علی پور را گویا در آورده بود . مسئولین جشنواره برای حفظ آبرو تصمیم می گیرند که نمرات داوری ها را در سایت جشنواره بزنند برای کسب اجازه به شکارسری می زنگ که از او که نکنید ابرو ریزی نکنید نمرات و داوری ها باید مخفی بماند . حالا حرف من این است که جناب سکارسری یعنی چند مولفه نمی توانسته از شعر شاگردانش که همه برنده سکه شدند در بیاورد برای دفاع هم از خود و هم از ان مرادها
تمام حرف من این علامت سئوال بود وگرنه شکارسری - غزوه - ...............تنها در این که بقیه جا ها هم شناخته شده اند از نوع ............
من تمام روزهای هفته به ه ختم می گیرم را .
شهر / کوچه بی جوب از سو گند
..........................ممنونم رفیق استامپ!
سلام بزرگوار
با "سهراب کشان" به روزم و منتظر حضور شما - تشریف نمیارید ؟
سلام
مرسی که به من سر زدید من اپم خوشحال می شم اگه بیاید راستی مطلبتون جالب بود.
موفق باشید به تبادل لینک موافقد؟
موفق باشید بای.
دیگه
لابد استامپ بود دیگه !
سلام دوست گرامی ام
حریر در حریق به روز شد منتظر نظرات سازنده شما هستم
نرگس
سلام
کاری به این اندازه تکنیکی وبه این اندازه روان ما را به لذت آورد
ممنون بابت لذت
و ممنون اگر سر بزنید
سلام
انجمن ادبی نیما یه جلسه ی صمیمانه به مناسبت یلـــــــــــــــــدا برگزار می کنه خوشحال می شیم شما هم در جمعمون حضور داشته باشین.
25 آذر، ساعت 10 صبح، دانشگاه پیام نور نجف آباد ،سالن 1
(لطف کنین در صورت تمایل برای حضور در جلسه قبلش به آدرس وبلاگ درج شده زیر کامنت بدین)
به امید دیدار
سلام!
مدتی است از شما بی خبرم....
سایه تان سنگین شده ، می ترسم کارش به رژیم بکشد!
با دو شعر به روز کرده ام،تا طبع لطیف شما چه پسندد!
درود دوست
ممنون از حظور و دعوتتان در پست قبلی ام -ببخشید دیر آمدم
شعرتان بسیار زیبا ست-و حس آمیزیتان را به موقع انجام داده اید -
.پایدار باشید در پناه قلمتان
...........
به روزم
سلام.......
ممنون از لطفت.......
مثل گذشته کارهات رو دنبال می کنم/........
موفق باشی......
www.saripress.blogfa.com
www.sarij.persianblog.ir
این پست رو برای این دو تا رفیق می نویسم...........
سلام بروزم
سلام ..شعر را چندین بار خوندم با دقت تمام ..حالا بماند که عده یی تقلیدی مینویسن و نمیتونن یعنی بلد نیستن ارتباط بر قرار کنن ..اما اگر در تقطیع ها دقت بیشتری مشد فکر کنم علاوه بر منسجم بودن ارتباط مخاطب ها بیشتر میشد که شده خوشحالم بعد از این همه زحمت و مطاله ترجمه کارهات داره جای خودش و باز میکنه به جرات بگم که کار شما در نوع خود تازه و مدیون اندیشه و روش خودت نه کسی دیگر و در ضمن بگم که شکارسری پیر یا چیز دیگه به ماها مربوط نیس یه ادم ی با تفکر دهه ی ۶۰اونم شعر های حکومتی شاگرداش و نوچه هاش به اقرار خودشون معلومه چکاره ست من مهمان و مجری جشنواره ی زاگرس بودم و با هرمز علی پور حرف زدم گفت شعر های اول تا سوم را من از ۳۰ بالاتر ندادم .خب دیگه راس میگن باید توی این مملکت دستمال و دست چربی داشته باشی همین ...در ضمن به روزم و خوشحال میشم مث همیشه از نقد های به جای شما استفاده کنم منتظرم..
از خضورت متشکرم .از شعرت چیزی دستگرم نشد.
به روزم با عزلت
من کف پایم به صورت شما
به نظر بیان خسته و غم تجربهای است واقعی
که کمی پیچیده به نظر میآید، ولی من تصور میکنم ریشههایی از آن را دریافتم
.............................................................
سلام
فرزنـد سکـوت، عنوان شعر تازهی من
باعث افتخار خواهد بود تا از نظرات شما دوست گرامی بهرهمند گردم
ارادتمند
مهران سیدی
سلام دوست عزیز
تنفیذ نبوت از هیپ به بیتلز
هنوز از مناره های هایت اشبوری دود ال اس دی بیرون می زند
به روزم و منتظر نقد و نگاه شما
نرگس
سلام مشکلی که راحله حدیدی داشت رو منم دارم..
به هر حال شاد باشی و شاعر
سلام دوست مهربانم
آپم و منتظر نظرتون
سلام
به روزم با عزلت
من اینجا بوم ترس آور برایم شعر می خواند .............. س لا م
سلام دوست همیشگی ام
بلاخره به روزم با گوش های ماهی
سلام
ممنونم از اطلاع رسانیتون
حتماًمیخونم
برقرار باشی
سلام. کار خوبی شده ولی فونت خیلی درشته و متمایز کردن سطرها و خوندنشون رو سخت می کنه. فکر کنم با یه کم فاصله لذت بیشتری از خوندنش ببریم.
یک شعر و یک کتاب
جهان پر از حرامزاده هایی ست...
بتهون در سنفونی 9استحاته می شود
سیگار در مرد
تک افتاده ام لای پتو و
چیزی توی جلدم تکان میخورد.
من فکر می کنم بازی زبانی کمکی به تاویل شعرتون نکرد
شما در 4بند پایانی شاعر شدین.تصاویرشاعرانه است اما زبان و ترکیب در راستای هم ودرخدمت شعر نیستن.با تشکر