بادبان از کشید
حالا چشم ها پیشانی هم بزنند
پوشه دادگاه ادامه گیرد
تو به تمام جراح شود
سنگ قدم از فرش کشد
مسیح کف صلیب به دعانویسی پیاده رو بفروشد
گل نرگس پسر بچه را ترافیک بدزدد
قد بکش
شانه بکش
مادر شد
به طرح شفا داده
در این حالا چراغ خیابان از عابر می دوزد .
سلام دوست عزیز
امیدوارم حالتان خوب باشد
و مثل همیشه موفق وپا بر جا
اوینار به روز شد .-.-.-. منتظر حضور سبز و نظرات سازنده و دلگرم کننده شما هستم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
همیشه این گونه بوده است. کسی را که خیلی دوست داری زود از دست می دهی. پیش از آنکه خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیرد و دور می شود. فکر می کردی می توانی تا آخرین روزی که زمین به دور.................
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
سلام صمیمی همدل..
..........
سلامی چوبوی خوش آشنایی
دلسروده سپیدت لبریز از تعابیر تازه ودلنشین بود
...................
چقدر ساده ومعطر وصمیمی به خلوت تنهاییم آمدی..ودل تشنه ام را به چشمه ی دل مهربانت گره زدی...قلم وقدمت همیشه ی ایام سبز...دوستیت پایدار
در کلبه ام بهار شکوفا خوش آمدی
ای گل بباغ خاطره ی ما خوش آمدی
زیباترین... ترانه ی..... پیوند دوستی
ای قاصدک به خلوتم اینجا خوش آمدی
باید برای تمام کشیش ا اس ام اس زد
مریم برای سقط مسیح پول ندارد
درود بر تو
سلام
ممنونم که مرا به خان شعرتان خواندید.
شما مرا خواندید.من هم شما را خواندم!
موفق و منصور باشید
سلام
ضمایر واقعا در شما زیبا شده است و کارکرد داردند و شعر را عقیم نمکند
من ام،
که به دیوار مانده ام!
با یک شعر منتظر نظرتون
نگاهم می کنند!
سلام عزیز
با کلیت شعر مشکل داشتم نتوانستم ارتباط برقرار کنم . شعر قبلی را بهتر و سهل الوسول تر یافتم .
سلام
ممنون از دعوتتان
شعر زیبایتان را خواندم.
شاد و سربلند!
سلام چه قالب گل منگولی قشنگی داری تو !
شعر قشنگی نبود .
از محبت شما
بی نهایت ممنونم
شاد زی
اینقدر راه مسافر ساده را نپیچان ..بگذار در مسیر تو کسانی که زبا نئون را نابلدند با نور چراغ بروند
درود
دوباره بیاین
تازه شدم در هزاره ابرهای بی نشان
گویی مرا نشانه رفته شاید
منتظرم
[گل]
همه ی این چیزا ادامه دارن یعنی هر روز تکرار میشن .... نباید بشن.....چه طوره تو یه شعر این املای لعنتی شب رو نیست و نابودش کنی؟؟؟؟
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
ممنونم از دعوت شما.
سلام
با دوترانه بروزم
.
.
.
.
کی می خواد ساده باشه عین گلای صورتی
کی می خواد حرف بزنه با آدمای پاپتی
شعر خوبی بود زبانش جالب است یک نوع گسیختگی عمدی که می تواند فریادی برای فرار از کلیشه های این کار رابکن یا اون کار را بکن باشد
ببخشید بی مقدمه نظر دادم منتظرت هستم سزی به برکه ی کاغذی بزن
سلام دوست عزیز
ممنون از دعوتتون
شعر خوبی بود
پسر بچه را ترافیک بدزدد
یا
مسیح کف صلیب به دعا نویسی
خیلی پسندیدم
کاش
دانشجوی ترم آخر پزشکی بودم
و به خاطر تو انصراف می دادم
حالا همه مسخره ام می کنند
آخر من دانشجوی ترم سوم حقوقم...
مرسی از اینکه به من هم سر زدید
عامل سست کننده
سلام ممنون که خبرم کردید نمی دونم شاید اولین بار نیست که می خونم قالب هر دو زیبا بود هم شعر هم وبلاگت ولی باور کن جمع گزاره ها در ذهنم روایتی را نمی سازه یا ارتباط پوشه و دادگاه و فرش سنگ قدم از فرش کشد
مسیح کف صلیب به دعانویسی پیاده رو بفروشد
گل نرگس پسر بچه را ترافیک بدزدد
قد بکش
شانه بکش امید وارم موفق باشی
بادبان از کشید...مرسی رفیق!
..................................
اما: حیران ٍ مردم ٍ سیاه ٍ گریه پسندم که پلک از این خواب ٍ دراز نمی کنند یکی یکی!
..
..
..
گریه های های!
سلام خانوم حقیقی
از نقدتان خیلی استفاده کردم
در شعر شما روایت یک رمز دارد که مخاطب را به فکر می برد و با حس غافلگیری روبه رو می کند
بادبان
از
کشید
مخاطب بعد از کلمه بادبان با واژه ای منتظر ادامه شعر می شود
اما با یک حرف معنا روبه رو می شود و حرف ( از ) برایش عینیت پیدا می کند بادبان از .... و مخاطب به تعلیق می رود
و این حس در کل روایت با مخاطب همراه است و مخاطب را به فکر وا می دارد و مخاطب را به خوانش دوباره
سلام دوست گرامی
ممنون ار دعوتتان . اگر امکان دارد مطلب محمد آزرم را برایم کامنت کنید لطفا.
از صمیمیتتان متشکرمو
سلام
شعر خوبی بود. بهم ریختگی را می شود در متن جستجو کرد و یا کلمات حذف شده را به متن افزود.
یا علی
سلام.
قد بکش کمی دیگر
آن مادری که بزرگت کرد حالا توی کودکی
اشک می ریزد شانه هایت را بالاتر بکش
بازم سلام دوست عزیز. با یه کار جدید البته توی اتاق شعر آقای آزرم به روزم این آدرس www.tafavot2.persianblog.ir
سلام.شعر زیبایت را خواندم.
سلام...
فکر می کنم هنوز با چیزی به نام شعر درگیری...درگیر...باید کمی اجازه دهی شعر در تو راه برود...همین...
همیشه شاعر...همیشه بهاری...
سلام.با یک شعر جدید آپم و منتظر نظرتم دوست گرامی[گل]
با عرض سلام
و ادب ،
با غزلی
و سپیدی
و طنین نوینی
و کمی حرف
به روزم
مرسی
.
.
.
.
.
.
"عاشق عشق باید بود..."
سلام وممنون از دعوتت دارم مبی خونمت باز بر می گردم عزیز
سلام ..بادبان از کشید...نقطه قوتی که در اغاز کاره چه زیباست یعنی از حرف منای اسمی کشیده ی ..و حرف از که یک حرف بی معنا ست بار معنایی و یعنی شروع کار یا اغاز زمانی که دنبال فعل یدک میشه ..که خیلی از دوستان میان همینطور میخونن و میگن با شعر در گیرگیری نه عزیزان من شعر با شاعر درگیر است و این هنر شاعر که جرات داره اینگونه مینویسه و دار ه از دیدگاه های خودش دفاع میکنه ..ای کاش یه کم سطحی خوانش نمیشد و با دقت لازمی نگاه میشد ظرافت به زیبایی معلومه ..قد بکش
شانه بکش
مادر شو
....این چیه روایت قویتر از این و تلفیق تصاویر عینی در قالب نوعی جمالت انشایی ..مفاهیم که نباید کاملن در دسترس باشه و باید من مخاطب با متن خوانش بشم ولی چی بگم البته این از شاعری شما خانم حقیقی چیزی کم نمیشه چون تا انجایی که اطلاع دارم اخرین ترجمه ی شما از زبان انگلیسی ترجمه شعر مدرن امریکا بوده و شعر زبان که امید است هر چه زودتر وارد بازار شود و خوانندگان مقلد ماب ما را از شک و شبهه بیرون اندازد..راستی با ترجمه ی به روزم و منتظر نقد ها و نظرات ارزشمند شما هستم ..
بیا
تو داری با چیدن کلماتت به تکرار رنگ میپاشی
نه اینکه واکاویش کنی
البته کارت قابل توجهه و من برای متن قبلیت احترام بیشتری قائلم
موفق و پررنگ باشی
.......................................................
بیایید یکی از خواندیدنی ها (مثلن "دیوانگی ِ من بافته ی زنجیری") را واکاویم و به شکل یک شعر سطری و معمول باز خوانی کنیم و ببینم به کجا ها می رسیم . می خواهم در تبیین ِ چرایی ِ رسیدن به خواندیدنی ، راهی نشان تان دهم که مرا با خودش برد و از شعر سطری رایج رهایم کرد...
..
..
..
دانای جوانی نوای خوشش را سوختبار ِ آسمان ِ خواب های سوزنی که بنفش(زنی که بنفش)
سلام
نوشته شمارا خواندم چیزی از آن دستگیرم نشد اگر آنرا تفسیر ومعنا
بکنی متشکرم.
با مطالب متنوعی به روزم .اگر مایل هستید با قلم نقد ونظر قلم رنجه بفرمایید.
شادزی
...................................................................
تینا پیر سرایی پرسیده :چرا سویه های حسی زبان در خواندیدنی خذف شده ؟
آیا به واقع چنین چیزی اتفاق افتاده ؟من معتقدم بر عکس ، انرژی حسی و عاطفی خواندیدنی دوچندان شده. چون علاوه بر موسیقی درونی وبیرونی گزاره ها ،در این نوع شعر با موسیقی رنگ و خط و حجم هم درگیریم.برای مثال ،در این گزاره: "دیدن دارد دریای دوچندان داد ! هوار!" آیا وجه حسی زبان نادیده گرفته شده ؟!
تینا می گوید (هم چنان که رامین چمن) بد نبود ابتدا "بسترسازی" می شد برای مخاطب . مهر می گوید آیا هنرمند اصلن وقتش و امکانش را دارد که مثلن دوره بیفتد در کوچه و بازار و "نظر سنجی" کند به شیوه ی صدا و سیمای ما و ببیند آیا زمینه ی پذیرش وجود دارد در جامعه و بعد کارش را عرضه کند ؟! یادم می آید در همان اوان ارایه ی خواندیدنی ها ، علی مسعودی نیا هم تقریبن چنین چیزی در نقدش بر خواندیدنی طرح کرد.او نمی دانست این کارهایی که من هفته به هفته یا دوهفته یک بار در هواخوری می گذاشتم ، طی دو سال و به تدریج خلق شده بود . انگار هنرمند باید سرعت حرکتش را با سرعت حرکت منتقد یا مخاطب هماهنگ کند ! چیزی در درون هنرمند او را واداشته بدود و حالا او در جایی کمی دورتر ایستاده . خب، انصاف نیست به او بگوییم برگردد عقب . درستش این است که ما بدویم تا به او برسیم.
رضا جمالی حاجیانی هنوز می گوید مرغ یک پا دارد! مثلن می پرسد :آیا این نوع شعر را باید فقط دید؟ او عجول است و دقت نمی کند که من چه می گویم. وگرنه از نام "خواندیدنی" به همه ی پاسخ هایش می رسید.
احسان مهدیان نگران خوشامد "غیر شاعران" به خواندیدنی ست. به نظرم این نگرانی موجه نیست. غیر شاعران ممکن است مثلن داستان نویس باشند (مثل خانم ثابتی که اولین مخاطب خواندیدنی بود که از خوشامدش نوشت و اتفاقن نوشتن او سبب شد که دوستان دیگر هم نظرشان را بنویسند در باره ی خواندیدنی) یا ... معلوم است که اهل هنر مخاطب خواندیدنی ست . تازه اگر یک "عامی" هم خوشش بیاید که جای نگرانی ندارد.
..
..
..
دانش جویی ست که می رود لی لی کنان!
سلام
شعری را دیدم این جا با شروعی غافلگیر کننده و پایانی غریب .این شعر در میانه زیبا شده با جابه جایی هایش و چرا که نگویم من از این شعر لذت بردم .هرچند گسیختگی زبانی اش به چشم می خورد و شعر را از حالت راحت به حالت تصنعی کشانده .چرا شعر باید این کار را بکند ؟وقتی شعر با این جابه جایی ها چنین زیبا شده چرا باید با گسیختگی خود را به رخ بکشد ؟نه این شعر که من خواندم نیازی به چنین به رخ کشیده شدن هایی ندارد .
پایدار باشی
سلام
این سکته های زیبای شعر شما مرا شیفته شعرتون کرد و مصداق زیبای هر که از ظن خود شد یار من شد
سلام
قبل از هر چیز بابت تاخیر معذرت می خوام
ممنون که من رو به وب زیباتون دعوت کردید
خوندم و لذت وافر بردم
در حضور اول اجازه بدید نظر خاصی ندم
اگر با تبادل لینک موافقین خبرم کنید
در فرصتهای آینده بیشتر تبادل نظر می کنیم
قلمتون پایدار
شاد و سربلند باشید
سلام عزیز
کار زیبایی بود
من واقعا لذت بردم چون مجبور بودم دو و سه بار بخونمش
باهاش درگیر شم تا نهایت بفهمم
خوشم اومد
فقط یه توصیه
آخه حیف نیست زیر این شعر با این معنا
یه همچین عکسی بذاری...
یه کم جنگولک بازیه...
رو اعصابمه
شب خوش...
سلام......
خب موفق به خلق ارتباط به خوبی بین سطر ها نشدید.....
مرسی از دعوتتون
سلام شعر جالبی بود از اینکه با اینهمه گزاره توانسته اید از انسجام کار هم کم نگذارید لذت بردم از دیدنتون از فرتوت متشکرم
موفق باشید
یاحق
سلام
ممنون که سر زدید. ببخشید دیر اومدم
مدتی ست دسترسی چندانی به اینترنت ندارم
تازه های ادبی هم به روز شد
برقرار باشید
یاعلی
میخواهم قد کشیدنم را به رخ
کاجی مریض مان بکشم
...
دفتر جایی برای خط خطی های من ندارد.
سلام وبلاگ و شعرهای زیبایی دارید
دست مریزاد آشفتگی را می توان دید
خوشحال می شوم رد پایی از شما ببینم
جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن ... عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن ... و این هر 2 را خدا آفریده است تا انسان در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود
سلام و سپاس از حضورت
ببخش که وقت تنگه و مجاله صحبت نیست
سر فرصت خدمت می رسم تا ...
خلیدن خوار تجربه
بر پای مجروح
خواب دیدم سوزنی که به دست داشتم
چاقویی شد
و رگ های رابطه ام را برید
سوزن خیال
چاقوی هراس
و رگ های رابه باریک
وب زیبایی دارید منتظر حضور شما هستم ..
سلام
ممنونم از اطلاع رسانیتون
وبلاگتون خوب باز نمیشه و صفحاتش به هم ریختست
امیدوارم موفق باشی
سلام
وبلاگ بسیار خوبی دارین بهتون تبریک میگم.
اگر می خواهید به دنیا جدیدی قدم بگزارین و به عالم گسترده ICT وارد شوید ما کمکتان می کنیم در :
پایگاه مهندسی فناوری اطلاعات وارتباطات
اخبار و مقالات و جدیدترین اطلاعات به روز در باره همه اجزا ICT.
با ما باشید...
اگر سایت ما را مفید دانستید لینک بفرمایین...
سلام رفیق
اینبار
به روزم با :
از شهر چشمهای تو یکروز می روم !!!